Tuesday, September 22, 2009


هنوز باور نمي کنم طنين صداي محزونت را بر تيروتخته هاي صامت اتاق استواييم
هنوز باور نمي کنم حس انگشتان گرمم را بر تن سرد چوبيت
هنوز باور نمي کنم که ميان اين همه مرهم، تو يکباره آمدي و شدي شفاي دل بي‌چاره‌ام

جان جانان من، جان کلام

هنوز باور نمی کنم که تو آمده اي بماني بامن درهياهوی کرور کرور تنهايیم

Posted by Picasa