هنوز باور نمي کنم طنين صداي محزونت را بر تيروتخته هاي صامت اتاق استواييم
هنوز باور نمي کنم حس انگشتان گرمم را بر تن سرد چوبيت
هنوز باور نمي کنم که ميان اين همه مرهم، تو يکباره آمدي و شدي شفاي دل بيچارهام
جان جانان من، جان کلام
هنوز باور نمی کنم که تو آمده اي بماني بامن درهياهوی کرور کرور تنهايیم
0 Comments:
Post a Comment
<< Home