نگاه نو

گندمی در روزنه سقف

اگر سقف شیشه ای بود حتما گنجشگی گندم به دهان پیدا بود

وقتی آتیه آبادان نیست از ویرانی گذشته چه باک

سبک جدید حفاظت از میراث فرهنگی، فراموشی و تخریب تدریجی
کاشان

تا اناری ترکی بر می داشت، دست فواره خواهش می شد

انبساط

بیا بگشای در، بگشای، دلتنگم

توهین

آ شیانه در خانه...ترکیبی بی بدیل

پله پله تا ملاقات خدا

شاخه گلی برای خاتمی، مردی که زیاد می دانست

بالاخره با تمام پستی بلندیها، دوران زمام داری مردی برای همه فصول ایران، خاتمی یگانه رئیس جمهور اصلاحات البته تاکنون و شاید برای همیشه، به پایان رسید، و وی می بایست به همین زودیها دولت این جامه صدچاک را به با چشمی خندان و چشمی گریان به احمدی نژاد مردی برای فصول احتمالا ابری ایران تحویل دهد... به هر صورت بعنوان یک شهروند جوان ایرانی خرسندم که دوبار با میل فراوان و از روی آگاهی به مردی رای دادم که اگر باندازه کافی آن گونه که ما ساحل نشینان فکر می کردیم جسور و بی پروا نبود، بسیار بیش از هر دولتمردی که می شناختم صادق بود و درستکار شاید چون اصلا دولتمرد نبود......ولی جناب خاتمی کاش پیش از کنارروی از عالم سیاست مفری برای گنجی پدیده ی زائیده شرایط و جریانات و ایده های خودتان پیدا کرده و پرونده وی را خود به هر نحو که شایسته ایده دموکراسی خواهی و تحقق جامعه مدنی تان است می بستید پیش از آنکه پرونده برای همیشه مختومه شود البته طبق معمول همیشه اگر می توانید اگر نه که هیچ به سلامت.......... به هرصورت شادمان باشید چرا که برخی ازما بر عهد خود با اصلاحات شما هنوز پایبندیم اگر که اصلاحات مدام عهد شکنی نکند.......هرکجا که می روید و هرچه که خواهید کرد پاینده و پیروز باشید و در پناه حق

به رنگ تموز....سرخ و سبز