Thursday, June 23, 2005

انتخابات و مابقی ماجرا


Posted by Hello
روزگار غریبی است مرز رویا و واقعیت سخت مخدوش شده است تا هفت روز پیش توافق جناحهای رقیب بر انتخاب هاشمی رویایی محال بود اما امروز واقعیتی است گریزناپذیر......هرگز در خواب هم نمی دیدم که بعد از هشت سال دولت اصلاحات خاتمی روزی را به چشم خود ببینم که تمامی روشنفکران و نخبگان فرهنگی، سیاسی ،علمی، هنری و...چه داخلی و خارجی، چه طرفدار نظام و باصطلاح خودی و چه منتقد نظام و خارج از بدنه آن و غیرخودی، چه اصلاح طلب و چه میانه رو، چه طرفدار لیبرال دموکراسی غربی و چه مخالف آن، چه طرفدار سوسیال دموکراسی شرقی و چه مخالف آن، چه روحانی، سکولار یا لائیک .....خلاصه جن و انس، اموات و احیا....... همه و همه بر انتخاب مجدد جناب هاشمی سردار سازندگی دیروز و سردار ....امروز باهم توافق کرده و تمام اهتمام خود را برای اقناع توده مردم به انتخاب آنچه که آنان امروز به ناچار شایسته می پندارند بکار برند اما در عین حال باز همگی نگران از تصمیم توده ها باشند.... نخبگان ما آهسته آهسته این نکته را دریافته اند که گویا هژمونی فرهنگی خود را در این سالهای جدایی از مردم و مسائل آنان بکلی از دست داده و امروز ناباورانه شاهد آنند که توده ها خود به فکر یافتن راه حلی برای مسائل خود و فرار از بن بستهایی که در آن گرفتار آمده اند، افتاده اند.....همه می دانیم که دموکراسی و فاشیسم دو روی یک سکه اند و می دانیم که دموکراسی در کشورهایی که سابقه دموکراسی اندک وسست بنیاد خصوصا از نوع غیربومی آن دارند، در جوامع توده وار و ذره ای شده، به چه آسانی می تواند راهی مشروع و قانونی برای وصول آسان به اهدافی کاملا غیردموکراتیک باشد...ما از ریاست جمهوری شهردارمان اینگونه نهراسیده ایم بلکه از عواقب دموکراسی نیمه کاره و معیوب خود که هر روز ممکن است شهرداری دیگر را علم کند هراسیده ایم...حقیقت این است در این سالهای بی خردی و نیازمندی، ذائقه ما ایرانیان عجیب پس رفته است و از همیشه بی قدرت تر شده ایم. حقیقت این است که ما ایرانیان فقیریم و همگی در این فقرنسبی سهیم نه فقط فقر مادی بلکه فقر اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، هنری و غیره..... سرمایه فرهنگی و اجتماعی ما همراه با سرمایه اقتصادی ما بسیار اندک شده است و پوسته جامعه بادکنکی ما از شدت تورم مسائل و معضلات درون آن، بسیار نازک و شفاف وآماده انفجار...نمیدانم امروز از صندوقهای رای نام چه کسی و به چه طریقی بیرون خواهد آمد اما بی شک اگر اینبارهم از این بازی ناخواسته و ملال آور با ضربه پنالتی یا گل دقیقه نود برنده شدیم - که البته بدیهی است که در صورت برد اینبار باز نیز برنده و لایق تشویق نیستیم – به زودی شاید 4سال دیگر یا 8 سال و شاید کمتر از آن ،اگر فکری به حال شکاف های موجود ایران چه شکاف اقتصادی بین اغنیا و فقرا و چه شکافهای غیراقتصادی آن نکنیم، این عقب گرد وسیع واز دست دادن خرده آزادی و امنیت اجتماعی امروزمان، انحلال حوزه عمومی و جامعه مدنی کم مایه مان، تحت سیطره قرار گرفتن حوزه خصوصیمان و بسیاری دیگر را به طور حتم بسیار زود تجربه خواهیم کرد.........خسته ام خسته از بازیگر موقت وتماشاگر دائمی نمایشی بودن که در آن همه نقاب بر چهره دارند و نما یشنامه نویسان آن نیز همواره برای من ناشناسند، خسته از نداشتن یک نقطه ایقان و خسته از ترس بازی خوردن دائمی و همیشه شکست خورده بودن و از روی اجبار، باکراهت بازی کردن

1 Comments:

Anonymous Anonymous said...

gar dast be daste ham ray be akbar dahim beh kazin keshvar daste antar dahim.........

7:57 AM  

Post a Comment

<< Home