تماشای هستی از یک روزنه
posted by fakhereh at 9:31 AM
تو را اینگونه می شناسمدر دورها مانده ای و میبینی بی هیچ حرفی!خاموش در سکوتی دروغینو من!محکوم به ماندن و رفتن...نور را در پس پرده ی چشمان تنهایی مان پنهان کرده ای تا دورها رنجورمان سازند.قدرت را به تماشا گذارده ای برای کودکانی که حتی آن را نمی شناسند!و فقطفقط دویدن را دوست دارند...شب ها در رویای دویدنشان آسمان می خندد.و هر ستاره اشکی می شود تا سحرگاهان غربت پر شکوهشان رادر حسرت دو پا نور باران کند...و تو همچنان خموش نظاره میکنی
They're the words in heart of the back-stand flower...Be happy
اونطرف يه گله... پرپره...ميبينين؟
Post a Comment
<< Home
View my complete profile
3 Comments:
تو را اینگونه می شناسم
در دورها مانده ای و میبینی بی هیچ حرفی!
خاموش در سکوتی دروغین
و من!
محکوم به ماندن و رفتن...
نور را در پس پرده ی چشمان تنهایی مان پنهان کرده ای تا دورها رنجورمان سازند.
قدرت را به تماشا گذارده ای برای کودکانی که حتی آن را نمی شناسند!
و فقط
فقط دویدن را دوست دارند...
شب ها در رویای دویدنشان آسمان می خندد.
و هر ستاره اشکی می شود تا سحرگاهان غربت پر شکوهشان را
در حسرت دو پا نور باران کند...
و تو همچنان خموش نظاره میکنی
They're the words in heart of the back-stand flower...
Be happy
اونطرف يه گله... پرپره...ميبينين؟
Post a Comment
<< Home