با کوچک نسميمي پنبه های فربه سرشار از نور بدين سو وآن سو مي رفتند
و من مبهوت اين همه شکوه و بی شکوهی خویش
تمام وجود آويخته خود را از پنجره دو جداره کوچک هواپيما
مي سپردم به هم آغوشي آسمان و باد و ابر و زمين
کاش دست کم بين من وآن همه زيبايي ناب
يک جداره فاصله بود و بس
1 Comments:
یادت هست یه بار نوشتم که از بالای ابرها .....همه چیز روشنه!!! ولی برای اونها که پایینند ابری!!!باید یه جور دیگه به همه چیز نگاه کرد....از بالا و با دید وسیع
Post a Comment
<< Home